ای که تقدیر تو را دور ز من ساخت سلام!
نامهای دارم از فاصلهها، چند شب بود که من خواب تو را میدیدم. خواب دیدم که فراری هستی!
میگریزی از شهر، پاسبانان همه جا عکس تو را میکوبند.
جارچیها همه جا نام تو را میخوانند. در همه کوی و گذر قصهی تبعید تو بود!
مردم و تیر و تفنگ، اسبهایی چابک..
متهم: قاتل گلهای سپید، جایزه: یک گل رُز..
و تو میدانی من عاشق گلهای رُزم!
دوست دارم بنویسی به کجا خواهی رفت؟ مردم شهر چرا در پی تو میگردند؟
نگرانت شدهام، بیجوابم مگـذار..
نظرات شما عزیزان:
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
سایت علمی و تفریحی
و آدرس
www.civilbax.loxblog.com
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.